warrant به انگلیسی

From Longman Dictionary

war‧rant1 /ˈwɒrənt $ ˈwɔː-, ˈwɑː-/ ●○○ noun

یک سند قانونی که توسط قاضی امضا می شود و به پلیس اجازه می دهد تا اقدام خاصی انجام دهد

یک سند رسمی که به کسی حق انجام کاری را می دهد، مثلاً سهام یک شرکت را بخرد

warrant2 ●○○ verb

نیاز یا سزاوار داشتن

قول دادن که چیزی درست است

Example

Her office did refuse the warrant

They also issued an arrest warrant for a fourth worker

A judge has now issued a warrant for his arrest

Another area which warrants attention is that of short loan collections in universities

So important a man in Henley he had become that his obituary and funeral warranted 118 inches of space in the Standard

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام