worry به انگلیسی

From Longman Dictionary

wor‧ry1 /ˈwʌri $ ˈwɜːri/ ●●● S1 W2 verb (worried, worrying, worries)

در مورد کسی یا چیزی مضطرب یا ناراضی بودن، به طوری که در مورد آنها زیاد فکر کنید

ایجاد نگرانی در مورد چیزی

اذیت کردن کسی

اگر سگی نگران گوسفندان باشد، سعی می کند آنها را گاز بگیرد یا بکشد

worry2 ●●● S2 noun (plural worries)

مشکلی که در مورد آن مضطرب هستید یا مطمئن نیستید که چگونه با آن برخورد کنید

احساس اضطراب در مورد چیزی

Example

What worries me is the difference in age between Rosie and her boyfriend

There was nothing to worry about: if there had been, the fuzz would have come in with a warrant

The launch was delayed because of worries over protestors

As he dried his hands carefully, finger by finger, the old familiar worry returned, heavy as a morbid growth

Worries about the tire company’s performance sent its shares tumbling

نظرات بسته شده است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام