wrong به انگلیسی

 

From Longman Dictionary

wrong¹ /rɒŋ $ rɒːŋ/ ●●● S1 W1 adjective

not correct, and not based on true facts

درست نیست و بر اساس حقایق واقعی نیست

used to describe a situation where there are problems, or when someone is ill or unhappy

برای توصیف موقعیتی که در آن مشکلاتی وجود دارد یا زمانی که فردی بیمار یا ناراضی است استفاده می شود

not the one that you intended or the one that you really want

نه آن چیزی که در نظر داشتید یا آن چیزی که واقعاً می خواهید

not morally right or acceptable

از نظر اخلاقی درست یا قابل قبول نیست

not suitable for a particular purpose, situation, or person

برای هدف، موقعیت یا شخص خاصی مناسب نیست

if something is wrong with a vehicle or machine, it stops working properly

اگر مشکلی در یک وسیله نقلیه یا ماشین وجود داشته باشد، به درستی کار نمی کند

unpleasant and upsetting or offensive – often used humorously

ناخوشایند و ناراحت کننده یا توهین آمیز – اغلب به صورت طنز استفاده می شود

wrong² ●●● S2 adverb

not in the correct way

نه به روش صحیح

wrong³ ●●○ noun

behaviour that is not morally right

رفتاری که از نظر اخلاقی درست نیست

an action, judgment, or situation that is unfair

اقدام، قضاوت یا موقعیتی که ناعادلانه است

wrong⁴ verb [transitive]

to treat or judge someone unfairly

رفتار ناعادلانه با کسی یا قضاوت کردن

Example

Your calculations must be wrong

Alice felt she had made the wrong decision

You idiot, Todd – you did it all wrong

Did the person know the difference between right and wrong

Both athletes felt they had been wronged by the committee’s decision