فـهرســت خدمــــات ≡

firm به انگلیسی

From Longman Dictionary

firm1 /fɜːm $ fɜːrm/ ●●● S1 W1 noun [countable]

a business or company, especially a small one

یک تجارت یا شرکت، به خصوص یک شرکت کوچک

firm2 ●●● S3 W2 adjective

کاملاً سخت نیست، اما نرم نیست و خم شدن به شکلی متفاوت آسان نیست

به شدت در موقعیت ثابت است و به احتمال زیاد حرکت نمی کند

به احتمال زیاد تغییر نمی کند

به نحوه رفتار یا صحبت خود نشان دهید که شما فردی هستید که کنترل می کنید و به احتمال زیاد پاسخ، باور و غیره خود را تغییر نمی دهید.

اگر ارزش پول یک کشور خاص ثابت باشد، ارزش آن کاهش نمی یابد

firm3 verb [transitive]

فشار دادن به خاک برای سخت تر یا محکم تر کردن آن

Example

She moved to Federated late last year to help the firm set up a new emerging markets fund

But while workers in food factories are regularly inspectedsandwiches are often made by small firms and even one-man-bands

There was something about the firm set of her body that Jay knew instinctively: she was a survivor

These exercises are good for making your stomach muscles nice and firm

The researchers are to examine more trees including four more species before they firm up their claims

نظر دهی از قسمت بپرس مقدور است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام
chat