fix به انگلیسی
From Longman Dictionary
fix1 /fɪks/ ●●● S2 W2 verb
to repair something that is broken or not working properly
برای تعمیر چیزی که شکسته است یا به درستی کار نمی کند
to decide on a limit for something, especially prices, costs etc, so that they do not change
تصمیم گیری در مورد محدودیت برای چیزی، به ویژه قیمت ها، هزینه ها و غیره، به طوری که آنها تغییر نکنند
if two or more companies fix the price for a particular product or service, they secretly agree on the price they will charge for it, in order to keep the price high and make more profit. This practice is illegal
اگر دو یا چند شرکت قیمت محصول یا خدمات خاصی را تعیین کنند، مخفیانه در مورد قیمتی که برای آن در نظر می گیرند توافق می کنند تا قیمت را بالا نگه دارند و سود بیشتری کسب کنند. این عمل غیرقانونی است
to make arrangements for something
ترتیبی دادن برای چیزی
to attach something firmly to something else, so that it stays there permanently
چیزی را محکم به چیز دیگری بچسبانند تا برای همیشه در آنجا بماند
برای تهیه غذا یا نوشیدنی
to find a solution to a problem or bad situation
برای یافتن راه حلی برای یک مشکل یا موقعیت بد
to make your hair or make-up look neat and attractive
تا آرایش مو یا آرایش شما مرتب و جذاب به نظر برسد
to do a medical operation on a cat or dog so that it cannot have babies
انجام یک عمل پزشکی روی گربه یا سگ به طوری که نتواند بچه دار شود
to arrange an election, game etc dishonestly, so that you get the result you want
یک انتخابات، بازی و غیره را ناصادقانه ترتیب دهید تا به نتیجه دلخواهتان برسید
to use a chemical process on paintings, photographs etc that makes the colours or images permanent
استفاده از فرآیند شیمیایی روی نقاشی ها، عکس ها و غیره که رنگ ها یا تصاویر را دائمی می کند
used to say that you will punish someone you are angry with
می گفت کسی را که با او عصبانی هستید مجازات می کنید
fix2 noun
something that solves a problem
چیزی که یک مشکل را حل می کند
an amount of something, especially an illegal drug such as heroin, that you often use and badly want
مقداری از چیزی، به ویژه یک ماده مخدر غیرقانونی مانند هروئین، که شما اغلب استفاده می کنید و به شدت می خواهید
something that has been dishonestly arranged
چیزی که به طور غیر صادقانه ترتیب داده شده است
Example
They disconnected the gas, and fixed the water heater to an outside wall
As soon as you’ve fixed it, drop a note to your boss and tell him what you’ve done
The project has finally been approved and they budget has been fixed
One technological fix for this problem is to fit carousels on to the welding machines
His was a never-ending search for a fix