فـهرســت خدمــــات ≡

hard به انگلیسی

From Longman Dictionary

hard1 /hɑːd $ hɑːrd/ ●●● S1 W1 adjective (comparative harder, superlative hardest)

سفت، سفت و فشار دادن، شکستن یا برش سخت است

انجام یا درک آن دشوار است

استفاده یا مستلزم تلاش زیاد ذهنی یا فیزیکی

موقعیت یا زمانی که سخت است شرایطی است که در آن مشکلات زیادی دارید، به خصوص زمانی که پول کافی ندارید

استفاده از نیروی زیاد

هیچ احساس همدردی یا ملایمی نشان نمی دهد

آب سخت حاوی مقدار زیادی مواد معدنی است و به راحتی با صابون مخلوط نمی شود

قوی، آماده جنگیدن و از هیچ کس و هیچ چیز نمی ترسد

نور سخت روشن و ناخوشایند است

بسیار قوی

hard2 ●●● S1 W2 adverb (comparative harder, superlative hardest)

استفاده از تلاش، انرژی یا توجه زیاد

با زور زیاد

جامد، سفت یا محکم شدن

Example

I thought the exam was really hard

I’ve cooked the potatoes for half an hour but they still seem a bit hard

Some hard cheeses are permitted to age

She ran all that way and she wasn’t even breathing hard

This seems hard on the hippopotamus

نظر دهی از قسمت بپرس مقدور است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام
chat