فـهرســت خدمــــات ≡

mess به انگلیسی

From Longman Dictionary

mess1 /mes/ ●●● S2 noun

اگر جایی به هم ریخته است یا مکانی به هم ریخته است، چیزهای آنجا کثیف هستند یا مرتب چیده نشده اند

وضعیتی که در آن مشکلات و سختی های زیادی به خصوص در اثر اشتباه یا بی احتیاطی وجود دارد

اتاقی که در آن اعضای ارتش، نیروی دریایی و غیره با هم می خورند و می نوشند

زباله های جامد از یک حیوان

mess2 ●●○ S3 verb

برای اینکه چیزی نامرتب یا کثیف به نظر برسد

اگر حیوان یا شخصی چیزی را خراب کند، از مکان نامناسبی به عنوان توالت استفاده می کند

برای صرف غذا در اتاقی که اعضای ارتش، نیروی دریایی و غیره با هم غذا می خورند

Example

The welfare system in this country is a mess

We love having our grandchildren visit, but they always leave such a mess for us to clean up

He looked a mess, his face covered in bruises and dried blood

So even when he’d got the drop on them they could still count on messing him around somehow

Above all, why were these chaps messing around with helium-filled contraptions, in an age of routine rocketry

نظر دهی از قسمت بپرس مقدور است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام
chat