فـهرســت خدمــــات ≡

official به انگلیسی

From Longman Dictionary

of‧fi‧cial1 /əˈfɪʃəl/ ●●● S3 W1 noun [countable]

someone who is in a position of authority in an organization

کسی که در یک سازمان دارای مقامی است

official2 ●●● S3 W2 adjective

تایید یا انجام شده توسط یکی از مقامات، به ویژه دولت

مربوط به یا به عنوان بخشی از یک شغل یا موقعیت مهم انجام می شود

توضیح رسمی، حساب و غیره توضیحی است که به صورت رسمی و عمومی ارائه می شود، اما ممکن است درست نباشد

انتخاب شده تا نماینده کسی یا سازمانی باشد یا کاری برای آنها انجام دهد

یک رویداد رسمی یک رویداد عمومی رسمی است

Example

Committee members have expressed concerns about possible contacts between donors and officials of the National Security Council

In any case, the police did not offer a high enough salary for any but the most inexperienced official

One of the strengths of organisations is the expertise that officials have accumulated over time

But, as Air Force One took off for Washington, the response of his official hosts was somewhat colder

 Unlike Soviet official art, the shadowy presence of western popular art has not been systematically documented

نظر دهی از قسمت بپرس مقدور است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام
chat