pass به انگلیسی
From Longman Dictionary
pass1 /pɑːs $ pæs/ ●●● S1 W1 verb
to come up to a particular place, person, or object and go past them
آمدن به مکان، شخص یا شی خاصی و عبور از کنار آنها
to go or travel along or through a place
رفتن یا سفر در امتداد یا از طریق یک مکان
to put something around, through, or across something else
قرار دادن چیزی در اطراف، از طریق، یا در سراسر چیز دیگری
a road, river, or railway line that passes a place goes through or near the place
جاده، رودخانه یا خط راه آهنی که از مکانی می گذرد، از آن مکان یا نزدیک آن می گذرد
to hold something in your hand and give it to someone else
چیزی را در دست بگیری و به دیگری بدهی
to give information or a job to another person so that they can deal with it
اطلاعات یا کاری را به شخص دیگری بدهند تا بتوانند با آن برخورد کنند
if time passes, it goes by
اگر زمان بگذرد می گذرد
if you pass time or pass your life in a particular way, you spend it in that way
اگر زمان را بگذرانید یا زندگی خود را به شیوه ای خاص بگذرانید، آن را در آن راه سپری می کنید
to succeed in an examination or test
برای موفقیت در امتحان یا آزمون
to officially decide that someone has succeeded in an examination or test
به طور رسمی تصمیم بگیرید که فردی در یک امتحان یا آزمون موفق شده است
to officially accept a law or proposal, especially by voting
پذیرش رسمی یک قانون یا پیشنهاد، به ویژه از طریق رای دادن
if a law or proposal passes an official group, it is officially accepted by that group
اگر قانون یا پیشنهادی از یک گروه رسمی تصویب شود، رسماً توسط آن گروه پذیرفته می شود
if something passes between people, they speak to each other or do something together
اگر چیزی بین مردم بگذرد، با هم صحبت می کنند یا با هم کاری انجام می دهند
to end or stop
برای پایان دادن یا توقف
to kick, throw, or hit a ball to a member of your own team during a game
لگد زدن، پرتاب کردن یا ضربه زدن به توپ به یکی از اعضای تیم خود در طول بازی
to become more than a particular number or amount
برای تبدیل شدن به بیش از یک عدد یا مقدار خاص
to change from being controlled or owned by one person to being controlled or owned by someone else
تغییر از تحت کنترل یا مالکیت یک شخص به تحت کنترل یا مالکیت شخص دیگری
to change from one state or condition into another
برای تغییر از یک حالت یا حالت به حالت دیگر
to give no answer to a question because you do not know the answer
برای اینکه به سوالی پاسخی ندهید چون جواب آن را نمی دانید
to not accept an invitation or offer
دعوت یا پیشنهاد را نپذیرفت
to let out a waste substance from your bladder or bowels
برای خروج مواد زائد از مثانه یا روده
pass2 ●●● S2 W3 noun [countable]
an official piece of paper which shows that you are allowed to enter a building or travel on something without paying
یک تکه کاغذ رسمی که نشان می دهد شما مجاز هستید بدون پرداخت هزینه وارد ساختمان شوید یا با چیزی سفر کنید
a successful result in an examination
نتیجه موفقیت آمیز در معاینه
when you kick, throw, or hit a ball to another member of your team during a game
هنگامی که در طول بازی به یکی دیگر از اعضای تیم خود ضربه می زنید، پرتاب می کنید یا توپی را می کوبید
a high road or path that goes between mountains to the other side
جاده یا مسیری مرتفع که از بین کوه ها به طرف دیگر می رود
one part of a process that involves dealing with the whole of a group or thing several times
بخشی از یک فرآیند که شامل چندین بار برخورد با کل یک گروه یا چیز است
a movement in which an aircraft flies once over a place which it is attacking
حرکتی که در آن یک هواپیما یک بار بر فراز مکانی که در حال حمله است پرواز می کند
Example
Johnson passes to White, White passes to Eliot, and Eliot scores
Moreover, the most important legislation for bond market investors — the 1996 budget bill — has already been passed
Davis scored on a 40-yard pass from Elway
This is a classic hail Mary pass
He has completed 121 of 218 passes for 1,354 yards and eight touchdowns with five interceptions this season