فـهرســت خدمــــات ≡

Weary به انگلیسی

From Longman Dictionary

wear‧y1 /ˈwɪəri $ ˈwɪr-/ ●○○ adjective

بسیار خسته یا بی حوصله، مخصوصاً به این دلیل که برای مدت طولانی مشغول انجام کاری بوده اید

خیلی خسته کننده

weary2 verb (wearied, wearying, wearies)

خیلی خسته شدن یا کسی را خیلی خسته کردن

Example

Perhaps it would have, except that she was nodding off, wearied by Anna, lulled by the sound of the waves

Kerry’s constant need for attention wearies me

He would have been acting out of character and trying on something his party had wearied of

He eased himself off the bed gingerly, feeling more than a little crumpled and weary

There was a weary sadness in his voice

نظر دهی از قسمت بپرس مقدور است.

ساخت رزومه
دانشجو
دانش‌آموز
سفارش پروژه
کافه کتاب
جستجو
زبان انگلیسی
استخدام
chat