work به انگلیسی
From Longman Dictionary
work1 /wɜːk $ wɜːrk/ ●●● S1 W1 verb
to do a job that you are paid for
برای انجام کاری که برای آن پول می گیرید
to do the activities and duties that are part of your job
برای انجام فعالیت ها و وظایفی که بخشی از کار شماست
if you work with someone or a group of people, your job involves trying to help them
اگر با کسی یا گروهی از افراد کار می کنید، کار شما شامل تلاش برای کمک به آنها است
to spend time and effort doing something
صرف وقت و تلاش برای انجام کاری
to try continuously to achieve a particular thing
تلاش مداوم برای رسیدن به یک چیز خاص
if a machine or piece of equipment works, it does what it is supposed to do
اگر ماشین یا قطعه ای کار کند، کاری را که قرار است انجام دهد انجام می دهد
to make a machine or piece of equipment do what it is supposed to do
تا یک ماشین یا قطعه ای از تجهیزات کاری را که قرار است انجام دهد انجام دهد
to be effective or successful
موثر یا موفق بودن
if something such as a fact, situation, or system works in a particular way, it has a particular effect on someone or something
اگر چیزی مانند یک واقعیت، موقعیت یا سیستم به شیوه ای خاص کار کند، تأثیر خاصی بر کسی یا چیزی می گذارد
if a painting, design, piece of writing etc works, it is successful because it has the effect on you that the painter, writer etc intended
اگر یک نقاشی، طرح، نوشته و غیره کار کند، موفق است، زیرا تأثیری را که نقاش، نویسنده و غیره در نظر داشته است، روی شما می گذارد.
if you work a material such as metal, leather, or clay, you cut, sew, or shape it in order to make something
اگر موادی مانند فلز، چرم یا خاک رس را کار می کنید، آن را می برید، می دوزید یا شکل می دهید تا چیزی بسازید.
to use a particular material or substance in order to make something such as a picture, design, jewellery etc
استفاده از یک ماده یا ماده خاص برای ساختن چیزی مانند تصویر، طرح، جواهرات و غیره
to move into a particular state or position very gradually, either in a series of small movements or after a long time
حرکت به یک حالت یا موقعیت خاص بسیار تدریجی، چه در یک سری حرکات کوچک یا پس از مدت طولانی
to use and exercise a muscle or part of your body
برای استفاده و تمرین یک عضله یا بخشی از بدن خود
if a part of your body works or you work it, it moves
اگر بخشی از بدن شما کار کند یا آن را کار کنید، حرکت می کند
if you work a particular area or type of place, you travel around the area for your job, or work in that type of place
اگر در یک منطقه یا نوع مکانی خاص کار می کنید، برای شغل خود به اطراف منطقه سفر می کنید یا در آن نوع مکان کار می کنید
if an entertainer or politician works a crowd of people, they entertain them and get their interest or support
اگر یک مجری یا سیاستمدار با انبوهی از مردم کار کند، آنها را سرگرم می کند و علاقه یا حمایت آنها را جلب می کند
if you work the land, soil etc, you do all the work necessary to grow crops on it
اگر زمین، خاک و غیره را کار می کنید، تمام کارهای لازم برای رشد محصولات کشاورزی را انجام می دهید
to remove a substance such as coal, gold, or oil from under the ground
برای حذف ماده ای مانند زغال سنگ، طلا یا نفت از زیر زمین
if your mind or brain is working, you are thinking or trying to solve a problem
اگر ذهن یا مغز شما کار می کند، در حال فکر کردن یا تلاش برای حل یک مشکل هستید
to calculate the answer to a mathematical problem
برای محاسبه پاسخ یک مسئله ریاضی
work2 ●●● S1 W1 noun
a job or activity that you do regularly, especially in order to earn money
کار یا فعالیتی که به طور منظم انجام می دهید، به خصوص برای کسب درآمد
a place where you do your job, which is not your home
جایی که کار خود را انجام می دهید، جایی که خانه شما نیست
the duties and activities that are part of your job
وظایف و فعالیت هایی که بخشی از شغل شما هستند
something that you produce as a result of doing your job or doing an activity
چیزی که در نتیجه انجام کار یا انجام یک فعالیت تولید می کنید
the papers and other materials you need for doing work
کاغذها و سایر موادی که برای انجام کار نیاز دارید
something such as a painting, play, piece of music etc that is produced by a painter, writer, or musician
چیزی مانند نقاشی، نمایشنامه، قطعه موسیقی و غیره که توسط یک نقاش، نویسنده یا نوازنده ساخته شده است.
when you use physical or mental effort in order to achieve something
زمانی که از تلاش فیزیکی یا ذهنی برای رسیدن به چیزی استفاده می کنید
study or research, especially for a particular purpose
مطالعه یا تحقیق، به ویژه برای یک هدف خاص
an operation to make you look younger or more attractive
عملی برای جوانتر یا جذابتر جلوه دادن شما
force multiplied by distance
نیروی ضرب شده در فاصله
Example
Are you prepared to work longer hours occasionally, to get the work done
He’s changed his job and is now working as a consultant for a German firm
His illness eventually prevented him from working
Have you ever done bar work before
For this reason, parents are always welcome to see their children at work in our school